از تو چیز زیادی نمی خواهم تنها قطعه ای از شرحی
حنجره ات را به من بفروش تا خانه ای با سقف شیروانی
پشت صوت آرامت که بوی شبنم می دهد و گل های اقاقی
بنا کنم سپس فریادی بزن واژه ای بگو یا قصه ای بخوان که
باران از هجا هجای حرف زدنت ناودان حیاط را تلق تلق به
گریه بی اندازه من دوان دوان پنجره را باز کنم و عشق این بار
با آوای تو درون نم نم شیشه های اتاق طلوع کند از تو
چیز زیادی نمی خواهم
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|